انشا درباره ی کمبود آب
آب را گل نکنیم ، شاید این آب روان ، قطره ای شود برپای سپیداری تا فرو شوید اندوه دلی . بی آبی بیداد می کند . آب ، این مروارید زندگی بخش در سکوت فریاد می زند و صدایش رو به خاموشی می رود و ما هنوز صدای فریاد آب را نمی شنویم ...
در گذشته خواندیم قطه قطره جمع شود وانگهی دریا شود ، اما آب هم دیگر نمی شود . از ما نارحت است . از اینکه چرا صدای فریاد دل او را ، بیداد خشکسالی را ، ناله ی خفگی زمین را ، شیون جنگل های تشنه و صدای گریه ی آسمان سیاه و دود گرفته را می شنویم ولی کاری انجام نمی دهیم . از اینکه از خودش استفاده و خودش را هدر می دهیم ، از اینکه با فریاد مظلومی ککمان هم نمی گزد ، از اینکه کارخانه هایمان بزرگ و دل هایمان کوچک شده و اینکه ما زمانی متوجه می شویم که پول قابل خوردن نیست که آن زمان پشیمانی سودی ندارد . روزی می خوانیم قطره قطره کسر گردد وانگهی صحرا شود .
ما نمک می خوریم و نمکدان می شکنیم ، بی توجهیم به ناله های جنگل تشنه که به هوای کمک ما فریاد می زند و باز زباله هایمان را در طبیعت می ریزیم ، صدای قل قل آب کم جان را می شنویم و باز آن را آلوده می کنیم ، صدای گریه ی آسمان غم گرفته را می شنویم و بیشتر آن را آلوده می کنیم . ما نه آن ها را یاری می کنیم و نه به درد دل هایشان گوش می دهیم و فقط آن ها را بدتر و بدتر و بدتر می کنیم . ما انسان ها نمی دانیم کمبود آب از آنچه که فکر می کنیم به ما نزدیک تر است .
گندم ها در مزرعه چشم انتظار آب هستند ، دام ها برای استقبال آب سر راه ایستاده اند ، خاک تشنه از روی زمین آب را فرا می خواند و منتظر رخ زیبای یار است . علف ها بی پروا تکان می خورند و از ندیدن آب بی قرارند ، ماهی ها به دنبال آب هستند و درختان نیز شاخه دست هایشان را برای دعای آمدن آب بلند کردن ولی آب نمی آید . یعنی شرگین است که بیاید و نتواند دوباره مثل قبل همه را سیراب کند
خدایا ما توانایی بده که بدانیم جهان بدون آب کره ای خاکی بیش نیست... توانایی این را بده که کاری کنیم برای صدای فریاد آب ، بیداد خشکسالی و ناله ی زمین را گوش کنیم و کاری انجام دهیم و نسل های بعدی فقط صدای خوب و روی خوش زمین را ببیند و ما عاملی برای تحول تاریخ باشیم . خدایا کاری کن زندگی جریان داشته باشد ، کاری کن عاملی برای یاری باشیم نه ویرانی . خدایا کاری کن...
مهیلا شایستگان
هفتم
فرزانگان دوره اول گنبد کاووس